معنی استانه خانه

حل جدول

استانه خانه

کریاس


استانه

بارگاه، پیشگاه، درگاه


درگاه و استانه

کریاس، جناب

لغت نامه دهخدا

استانه

استانه. [اَ ن َ / ن ِ] (اِ) به معنی استان است که جای خواب و آرامگاه باشد. (برهان) (جهانگیری):
گوئی از توبه بسازم خانه ای
در زمستان باشدم استانه ای.
مولوی.
|| عتبه. جناب. آستانه:
پشت خم داد و نهاد از قبل خدمت و عذر
روی افروخته از شرم بر استانه ٔ در.
سنائی.
یارت ای بت صدر دارد زآن عزیز است و تو زآن
در لگدکوب همه خلقی که در استانه ای.
سنائی.

استانه. [اِ ن َ] (اِخ) ناحیه ای بخراسان و یاقوت گوید گمان برم از نواحی بلخ است. (معجم البلدان).


استانه سرای

استانه سرای. [اَ ن َ س َ] (اِخ) موضعی در آمل قدیم که آنرا ماته میگفتند. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 33 بخش انگلیسی).


خانه خانه

خانه خانه. [ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ] (ص مرکب، ق مرکب) تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج):
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش
بودیم بفکر دل دیوانه ٔ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانه ٔ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
|| حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: «صفحه ٔ شطرنج و نرد خانه خانه است »، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل. || خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی.


خانه خانه دار

خانه خانه دار. [ن َ / ن ِن َ / ن ِ] (نف مرکب مرخم) صاحب خانه خانه. دارای خانه های متعدد. بشکل جداول و دارای خانه های مربع شکل.


خانه خانه کردن

خانه خانه کردن. [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ک َ دَ] (مص مرکب) بشکل خانه خانه درآوردن. صاحب خانه های متعدد کردن:
ما چو زنبوریم و قالبها چو موم
خانه خانه کرده قالب را چو موم.
مولوی.

فارسی به عربی

فرهنگ معین

استانه

(اَ نِ) (اِ.) جای خواب و آرام، آرامگاه.

فرهنگ فارسی هوشیار

خانه خانه

سوراخ سوراخ، خانه های متعدد

گویش مازندرانی

خانه

خانه – سرا

تعبیر خواب

خانه

خانه مفرد درخواب زن است. اگر بیند خانه را یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زنی خواهد، با مروت و کرم و مونتش برگیرد و باشد که زنش آبستن شود. اگر بیند در خانه نو درون شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود. اگر بیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر بیند درخانه گریخته بود و در خانه او قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر پیوسته بود، دلیل که از غم و اندوه رسته گردد. اگر بیند بیمار است عافیت یابد. اگر بیند درِ خانه خود بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد. - محمد بن سیرین

معادل ابجد

استانه خانه

1173

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری